سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۷۰: گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر آفرین گویند بر هم زخم تیر یکدگر دل ز فریاد دل آید سوی زلف از کاکلش شبروان یابند هم را از صفیر یکدگر دست در دست سبو دارم که در این روزگار هم مگر باشند مستان دستگیر یکدگر گر لبانش الفتی دارند با هم، دور نیست خورده اند ایام طفلی هر دو شیر یکدگر من زنم بر شیخ طعن، اهل ریا بر می فروش ناسزا تا کی توان گفتن به پیر یکدگر؟ تنگدستان راچه حاجت درد دل گفتن سلیم راز هم خوانند از نقش حصیر یکدگر سلیم تهرانی