سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۸: اضطراب دلم از شوق تو دیدن دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اضطراب دلم از شوق تو دیدن دارد مرغ بسمل چه هنر غیر تپیدن دارد از ره دیر و حرم پای مکش همچو غبار قدمی چند به هر کوچه دویدن دارد ندهد تیغ سزای سر افسرطلبان چون سر شمع، به مقراض بریدن دارد پرده چون افکند از چهره ی گل، رویش را دوستان خوب ببینید که دیدن دارد ندهد دل که کسی بگذرد از کوچه ی ما سیل اینجا هوس خانه خریدن دارد نیست مکتوب، که این غنچه ی خون آلودی ست راست این است که این نامه دریدن دارد هر متاعی که بود، قابل سنجیدن نیست بجز از باده ی گلگون که کشیدن دارد! چون برد دست تهی از سر کوی تو سلیم؟ غنچه ای از چمن وصل تو چیدن دارد سلیم تهرانی