سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۳: از فروغ چهره، گلخن را چو گلشن می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از فروغ چهره، گلخن را چو گلشن می کند از نگاه گرم، شمع کشته روشن می کند گر به دامانم غباری نیست از خاک رهش این همه گرمی چرا اشکم به دامن می کند حسن او از گریه ی من دارد این رونق، که آب در چراغ لاله و گل، کار روغن می کند از خزان گل غافل افتاده ست، چون ابر بهار من برو می گریم و او خنده بر من می کند شیشه ام از بس که با سنگ است سرگرم نیاز سجده پنداری به پیش بت برهمن می کند نیست جز آهستگی با تیزمغزان چاره ای رشته ی هموار، جا در چشم سوزن می کند دشمن خود را نمی خواهیم سرگردان سلیم شیشه ی ما گریه بر سنگ فلاخن می کند سلیم تهرانی