سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۸: نه همین نازش مرا منع از رخ او می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه همین نازش مرا منع از رخ او می کند هر گره در زلف، کار چین ابرو می کند بی دماغی کرده است از بس که حالم را خراب حیرتی دارم که گل را چون کسی بو می کند؟ چون گل رعنا رخش با لاله هرجا چهره شد رنگ روی زرد من هم، پشتی او می کند در تمام عمر سازد جمع، برگ سوختن زندگانی این چنین باید که هندو می کند خنده ی مستانه حد کیست در باغ جهان؟ محتسب اینجا دهان غنچه را بو می کند مرد، می باید که پا محکم کند اینجا سلیم شیر دیبا را نهیب عشق، آهو می کند سلیم تهرانی