سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۹۱: جلوه را زیور نباید چون به آیین می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جلوه را زیور نباید چون به آیین می رود عار داد از حنا، پایی که رنگین می رود بیستون از درد تنهایی اگر نالد رواست کوهکن خود رفت و اکنون نقش شیرین می رود گر طبیب از جوش اشکم رفت از سر، دور نیست گریه ام هرگاه آید، نقش بالین می رود کوچه های تنگ دارد حسن او با این شکوه حیرتی دارم که چون در خانه ی زین می رود پا سبک نه در بیابان طلب همچون نسیم سنگ راهش همره است آن را که سنگین می رود بلبلی دارم که از گلشن به بوی گل سلیم تا سر بازار از دنبال گلچین می رود سلیم تهرانی