سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۷: عشق آشوب دل و جوش درون می آرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق آشوب دل و جوش درون می آرد گل این باغ نبویی که جنون می آرد دارد آبی چمن عشق که یک قطره ازو مرغ تا خورد ز پا رشته برون می آرد هر سر موی ازان زلف پریشان راهی ست که سر از کوچه ی زنجیر برون می آرد حسن مغرور به این ناز و نزاکت یارب تاب همصحبتی آینه چون می آرد؟ سوختم از غم دل همنفسان، می بینید که چها بر سرم این قطره ی خون می آرد جوش زد داغ دل و شور جنونم افزود شعله را فصل گل پنبه جنون می آرد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ، سلیم این بلاها به سرم بخت زبون می آرد سلیم تهرانی
ظ„ط؛طھظ†ط§ظ…ظ‡
ط¬ط³طھط¬ظˆ
ظˆط²ظ†