سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۳۹: چشم خود بگشا حدیث خوش نگاهی می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم خود بگشا حدیث خوش نگاهی می رود گردنی برکش که حرف کج کلاهی می رود در دلش از من غباری هست، پنداری که باز آب چشمم از برای عذرخواهی می رود رهروان رفتند و چون از کاروان واماندگان برق ایشان را ز دنبال سیاهی می رود آنچه در راه کسی باشد، ازان نتوان گریخت گر روم بر آب، در پا خار ماهی می رود وادی عشق است اینجا، نیست نومیدی سلیم کاروان در منزل از گم کرده راهی می رود سلیم تهرانی