سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۰: دل آشفته از نام شراب ناب می سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل آشفته از نام شراب ناب می سوزد گیاه خشک ما را همچو آتش آب می سوزد چنان از آتش دل دود آهم مضطرب خیزد که پنداری درون سینه ام سیماب می سوزد به بسملگاه شوق کینه پردازان من آن صیدم که از خونگرمی من دامن قصاب می سوزد جنون از داغ های تن چنانم بی خبر دارد که گویی جامه ی هستی مگر در خواب می سوزد ز تاب شمع رویی محفل ما روشن است امشب که چون پیراهن فانوس ازو مهتاب می سوزد سلیم از بس دلم سرگرم استغفار عصیان است اگر اشکی ز مژگانم چکد، محراب می سوزد سلیم تهرانی