سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۱: به من هر دم ز روی مهربانی یار می پیچد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به من هر دم ز روی مهربانی یار می پیچد به آن گرمی که گویی شعله ای بر خار می پیچد به دستی جام و در دست دگر سیب ذقن دارم فلک از رشک من امشب به خود چون مار می پیچد سروکاری دلم با جلوه ی مستانه ای دارد که گل بر خویش می پیچد، چو او دستار می پیچد ازان بر هر طرف افتند در معموره ی عشقت که موج سیل بر پای در و دیوار می پیچد شکر را خنده ی شیرین او هرگه به یاد آید فغانش در نیستان همچو موسیقار می پیچد ز عکس ماه و موج آب در شب ها به جوش آیم که پندارم بت من چیره ی زرتار می پیچید به عجز خویش کردم اعتراف از هیبت عشقت جهان دست حریفان را به روز کار می پیچد برهمن از برای آنکه اخلاصش به یاد آرد به جای رشته بر انگشت بت زنار می پیچد گریزی نیست از همصحبت خوش، اهل عالم را گهر همچون گره بر رشته ی هموار می پیچد به یکدیگر سر و تن جذبه ی آمیزشی دارند تن منصور چون نخل کدو بر دار می پیچد به زیر آسمان هر مصرعم آوازه ای دارد سلیم آری صدای تند در کهسار می پیچد سلیم تهرانی