سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۷: گرمی گریه به سودای تو دامانم سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرمی گریه به سودای تو دامانم سوخت همچو صبح از اثر داغ، گریبانم سوخت هیچ جایی اثری نیست ز خاکستر من آتش عشق تو از بس که پریشانم سوخت کیست این شعله ی بی باک ندانم، کآمد آنچنان در نظرم گرم که مژگانم سوخت از سموم چمن عشق چو شاخ سنبل استخوان ها همه در پیکر عریانم سوخت کم ز پروانه نیم، لیک ندیدم هرگز آن قدر گرمی ازان شمع که بتوانم سوخت قاتلم را نشناسند درین بزم، که عشق همچو پروانه به شب های چراغانم سوخت سبزه ی دامن جویم، ولی از شوق سلیم حسرت تشنگی ریگ بیابانم سوخت سلیم تهرانی