سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۵: بهار آمد و ما را به باغ راهی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار آمد و ما را به باغ راهی نیست شکفته شد چمن و رخصت نگاهی نیست چو لاله در ته باران نشسته آن مستم که غیر سایه ی ابرم دگر پناهی نیست شراب با رخ زردم چه کارها که نکرد به روزگار چنین آب زیرکاهی نیست چو مور بر سر غربال در جهان خراب به هیچ جا نگذاریم پا که چاهی نیست امید فیض اگر هست از گدایان است بجز کلاه نمد، پشم در کلاهی نیست رسیده کار به جان، گر سلیم ازان بدخو گناه خویش بپرسد کسی گناهی نیست سلیم تهرانی