سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۱: گل این باغ را ساغر ز می شام و سحر خالی ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل این باغ را ساغر ز می شام و سحر خالی ست چو بیند تاج خود را لاله، گوید جای سر خالی ست به غیر از باد همچون سرو چیزی نیست در دستم همیشه کیسه ی آزادگان چون جای زر خالی ست تماشای تو بیخود کرده هر کس را که می بینم نشسته هر که در بزم تو، جایش بیشتر خالی ست من آن مخمور بی برگم که هر جا شیشه ای بینی به طاق خانه ام، همچون دکان شیشه گر خالی ست نخواهد بهله هر کس صید از باز نظر گیرد ندانم جای دست کیست کو را در کمر خالی ست سلیم از من چه می پرسی که زنجیرت به پا از چیست تو هم دیوانه ای، بنشین که زنجیر دگر خالی ست سلیم تهرانی