سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۰: بخت بد با اخترم هر شب به جنگ افتاده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بخت بد با اخترم هر شب به جنگ افتاده است این سیاهی گویی از داغ پلنگ افتاده است یاد این صحرا ز بازیگاه طفلان می دهد هر کجا پا می نهد دیوانه، سنگ افتاده است چاک های سینه ام هر یک در بتخانه ای ست از دل من کار بر اسلام تنگ افتاده است نغمه ای از مجلس مستان نمی گردد بلند ناخن مطرب مگر امشب ز چنگ افتاده است؟ در شکست شیشه ی دل ها به او فرصت نداد آتش از رشک دلش در جان سنگ افتاده است تحفه ی دل کی به چشم آید که در بزم بتان گل ز بی قدری چو مصحف در فرنگ افتاده است تهمت وسعت چه می بندی برین عالم سلیم نیست او را در وسعتی، چشم تو تنگ افتاده است سلیم تهرانی