سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۹: چه ذوق در شب وصل از نظاره ی صبح است؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه ذوق در شب وصل از نظاره ی صبح است؟ که همچو غنچه دلم پاره پاره ی صبح است شب وصالی اگر روز کرده ای، دانی که آفتاب قیامت ستاره ی صبح است به ماهتاب وصال آنکه شب پیاله کشد چو شمع، کوس رحیلش نقاره ی صبح است فسون وصل به دل ناله را دلیر کند به شمع شوخی باد از اشاره ی صبح است ز بیم او نتواند سفید شد هرگز به حیرتم که شب من چه کاره ی صبح است بود به ماتم ما آسمان، ولیک چه سود چراغ را ز گریبان پاره ی صبح است؟ گرفتم آنکه جوان هم شوی پس از پیری چه اعتبار به عمر دوباره ی صبح است؟ سلیم هیکل شب شد ز هجر او، ورنه سرشک من گهر گوشواره ی صبح است سلیم تهرانی