واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۹: به پیری و جوانی در طلب، زشتست تقصیرت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به پیری و جوانی در طلب، زشتست تقصیرت که ره دور است و ناچار است از ایوار و شبگیرت دگر کودک نه یی، خود را ببر از دایه دنیا که این غداره خونت میخورد، گر میدهد شیرت ذلیل حکم دنیا گشته یی، شرمت نمیآید که با این لاف مردی، پیرزالی کرده تسخیرت؟ ترا هرچند پهلو میدهد دنیا، ازو رم کن که این صیاد میخواهد که آرد بر سر تیرت نگردد غنچه تا گل، بوی عشقی زآن نمی آید برنگ غنچه ای دل، جز خرابی نیست تعمیرت زخود این بند بگسل، گر جنون کاملی داری که بوی عقل، ای دیوانه می آید ز زنجیرت چه می آید ز تدبیر تو با تقدیر حق واعظ بنه گردن به تقدیرش، که به زین نیست تدبیرت واعظ قزوینی