نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۹: کمند عشوه گشادی و فتنه سر دادی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کمند عشوه گشادی و فتنه سر دادی هزار عربده را سر به بحر و بر دادی روان و روح به خود انس داده را جوییم ز حجره راندی و تن در قفای در دادی به دوری تو دل و صبر ما نمی ارزند مرا به دست رفیقان بی جگر دادی به فهم و خاطر زیرک ظفر میسر نیست به کار پرخطر اسباب مختصر دادی چسان به سر نرود دود و مضطرب نشوم که ره چو شعله خارم به نیشتر دادی ز تلخی تو کنم شکوه تا نداند کس که زهر در قدحم کردی و شکر دادی مرا که درد صبوح و می شبانه نساخت سرشگ نیم شب و ناله سحر دادی اگر چه قیمت پروانگی وصلم نیست وظیفه غم و ادرار چشم تر دادی به ذره ذره ام از مهر تست زناری چو کوهم ارچه ز سر تا به پا کمر دادی هنوز دعوت حلوای بوسه در راهست ز خط و لب نمک و تره ماحضر دادی به این جمال «نظیری » کسی حدیث نگفت قمر ز عقرب و یوسف ز چاه بر دادی نظیری نیشابوری