نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۰: کعبه و دیر شدم صد ره و ویران گشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کعبه و دیر شدم صد ره و ویران گشتم بارها معبد ترسا و مسلمان گشتم باد خاکم به هوا برد و پریشانم کرد عطر طرف چمن و گرد بیابان گشتم نفسی از گل و آبم، نفسی ز آتش و باد نشدم جمع ازان بس که پریشان گشتم سیلی نهی فضولی ز سلوکم انداخت چشم ترسیده تر از طفل دبستان گشتم بازی نفس ز تعلیم گه عقلم برد گرچه صدبار به دل دست و گریبان گشتم طوف و سعی حرم عشق نیاورده بجای تشنه زمزم آن چاه زنخدان گشتم عمر بگذشت و خریدار به هیچم نخرید کار بد بود و بر خویش به تاوان گشتم پرده ام از رخ اعمال ندامت برداشت خجل از طاعت آلوده به عصیان گشتم دل گرفتم ز کف دیو هوا آخر کار صاحب جام جم و مهر سلیمان گشتم زیبد ار زیور دوش و بر حوران گردم که جلا یافته از خار مغیلان گشتم اگر از ذوق «نظیری » بفتادم چه عجب طفل بودم که غزل گوی و سخندان گشتم نظیری نیشابوری