نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۵: ز خیل نغمه سنجان رفتم و طرز کهن بردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خیل نغمه سنجان رفتم و طرز کهن بردم صداع بلبل کج نغمه از طرف چمن بردم نه زیب باغ کم شد نی بساط سبزه خالی شد خس خشگی ز نزهتگاه سرو و یاسمن بردم دگر در شهر از مستی و رسوایی نمی گنجم بیابان دیدم و دستی به جیب پیرهن بردم ز بی مهری یارانم ازین به یادگاری نیست که مهر خویشتن را از ضمیر خویشتن بردم هر آمیزش که سنجیدم خواص زهر می بخشید مذاق ناخوشی از شهد و شیر انجمن بردم به صد کان مومیایی ای حریفان به نمی گردد شکست خاطری کز بزم آن پیمان شکن بردم فراغ خاطر از سیر و سفر جستم نشد حاصل غم غربت فراهم کردم و سوی وطن بردم «نظیری » مست و بدخو دیدمش فرصت غنیمت بود لب پرشکوه پیشش رفتم و تیغ و کفن بردم نظیری نیشابوری