نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۴: زان شب که یار کرد نگاهی به سوی دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان شب که یار کرد نگاهی به سوی دل دیگر به سوی خویش ندیدیم روی دل صاحبدلی بود که نصیبی به ما دهد گویی به خاک ما نرسیدست بوی دل آن را که رخ ز آیینه دوست تافتند پهلوی دل نشسته نبیند عدوی دل بر من نکرد مرحمتی پیر می فروش تا بر سر خمش نشکستم سبوی دل بر حق گرفت خون دل و دیده دامنم از عیش های دیده بریدم گلوی دل دستم به چاک سینه از آن باز کرده اند تا من به آب دیده کنم شست و شوی دل اغوای دیو و ذلت آدم به آب رفت سر داده اند سیل محبت به جوی دل هرچند گویم از غم دل بیشتر شود خالی نمی شود دلم از گفتگوی دل گفتم شوم ملازم دل بینمت مگر هرچند برشدم نرسیدم به کوی دل زان دم که دل به دست رضایت سپرده ام از وی نکرده ام پس از آن جستجوی دل یاری که دستگیری یاری کند کجاست؟ از هر غمم غم تو کند جستجوی! دل بنشین که راحتست «نظیری » وجود عشق یک آرزو کنند هزار آرزوی دل نظیری نیشابوری