نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۵: بزم می سازیم سامان گر نباشد گو مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بزم می سازیم سامان گر نباشد گو مباش نوش می گوییم مهمان گر نباشد گو مباش جرعه درد و حیات تلخ قسمت کرده اند عیش خضر و آب حیوان گر نباشد گو مباش غمزه را فرهنگ و دانش ترجمانی می کند چشم هندو فارسی دان گر نباشد گو مباش زلف بین سنبل در آغوش ار نگردد گو نگرد رخ نگر گل در گریبان گر نباشد گو مباش چشم ما را ز آب روی او گلی خواهد شکفت دانه ای در خاک اگر پنهان نباشد گو مباش زخم مژگان عرب بهر قبول کعبه بس در قدم خار مغیلان گر نباشد گو مباش صد خطا در کار داریم از برای عفو او ضعف صدق و نقض پیمان گر نباشد گو مباش گر به زاری گر به رنجوری به یادش خرمیم عمر دردش باد، درمان گر نباشد گو مباش راه بی وادی و بی منزل «نظیری » می رویم عشق رهبر گشته ایمان گر نباشد گو مباش نظیری نیشابوری