نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۰: غیرتم بانگ زد که: دور او باش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غیرتم بانگ زد که: دور او باش عشقم آهسته گفت: باش و مباش غمزه درباخت خوش، کزین نااهل گردد اسرارهای پنهان فاش از پس پرده سر برون آورد یار لولی وش حریف تراش غنج و نازش ز راه چشمم داد داروی بیهشی به عقل معاش عقل و فهم و خرد به یغما برد رفت پاکیزه خانه را فراش مفلسم کرد و در عتاب آمد چه کند آفتاب با خفاش شاهد شه شناس شحنه فریب درنگنجد به پهلوی قلاش آه و واحسرتا برآوردم گفت بنشین و پر گلو مخراش می نهی لب به عیش بر لب ما چو گلت پخته می شود در داش گفتمش: این درنگ و مهلت چیست تا چه بر گل نویسدم نقاش گفت: رو هرچه آرزو داری تا به مردن به فکر آن می باش ره برگشتنم «نظیری » نیست به کجا می روم، بدانم کاش نظیری نیشابوری