نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۳: ساقی قدح نداد و سفال سبو نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی قدح نداد و سفال سبو نبود چندان که جرعه ای به چشم آب رو نبود می خواست بوسه رخت اقامت بگسترد از فرش جبهه راه بر آن خاک کو نبود دندان زد هزار نگاه گرسنه بود لعل لبش که باده به آن رنگ و بو نبود در باخت دل به عشق مقمر هر آن چه داشت هرگز قمارخانه به این رفت و رو نبود از بی قراری دلم ابرو ترش نمود با آن که می فروش مغان تنگ خو نبود ته جرعه یی نداد که اسرار دوستی لایق به هرزه مست سر چارسو نبود تا صبحدم صنم صنمم بود بر زبان کانجام مجال عابد الله گو نبود زان حسرتی که در دل من می فروش کرد بزم میی نشد که لبم خشک ازو نبود بس آرزو که داشت «نظیری » ولی چه سود امروز گنج یافت که در آرزو نبود نظیری نیشابوری