نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۴: درد و غمت که همچو هما استخوان خورند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد و غمت که همچو هما استخوان خورند بر من مبارکند گرم مغز جان خورند بر نامه ام مخند که آشفته خاطران مو کز قلم کشند نی اندر بنان خورند مست آئییم به صلح اگر نکهتی بری زان می که در محبت هم دوستان خورند نیشکر آن چنان نخورد کس ز دست دوست کازادگان ز دست مبارز سنان خورند جانی و صد کرشمه مژگان چه می کنم این تیرها تمام اگر بر نشان خورند چشم هزار تشنه جگر در کمین تست ترسم که خام میوه این بوستان خورند آزادگان به جای رسیدند و ما همان زان رهروان که گرد پی کاروان خورند هرجا گلی است بهر «نظیری » طربگهی است کی بلبلان مست غم آشیان خورند نظیری نیشابوری