نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۰: حسن جنبید ز خواب و مژه را برهم زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن جنبید ز خواب و مژه را برهم زد فتنه برپا شد و نیشی به رگ عالم زد هرچه در پرده نهان بود هویدا کردند چه شبی بود که این صبح سعادت دم زد؟ بی محبت ننمودند اجابت هرچند بانگ تسلیم ملک بر فلک اعظم زد به طلب جمله ذرات جهان برجستند مایه عشق چو بر خاک بنی آدم زد خواست آیینه تحقیق به ما بسپارد قفل کوری به دل و دیده نامحرم زد غرض آن داشت که از عشوه اش آگه باشم بر درون زخم ز اندیشه نمک از غم زد عقل چون دید که عشق آمد و خوانخوار آمد لب فرو بست و دم از سلطنت خود کم زد روح آزاد کزین معرکه جان بیرون برد دست در حلقه فتراک خم اندر خم زد سر ازین قصه نیاورد «نظیری » بیرون گرچه عمری به سخن گشت و ورق بر هم زد نظیری نیشابوری