نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۸: آن بخت فتنه جو که تو دیدی به خواب شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن بخت فتنه جو که تو دیدی به خواب شد وان دل که بود سخت تر از خاره آب شد گلگونه هوا و هوس رنگ واگذاشت خال و خط عروس طبیعت خراب شد دل را که حرف سوختگان داغ کرده بود می رفت تا بر آتش ایشان کباب شد در بحر شوق کشتی دل ریسمان برید در کوی یار خیمه تن بی طناب شد این بو ز سنبل و گل هر کشوری نخاست تا در خطا کدام گیا مشک ناب شد دایم کسی به قافله بودست پاسبان بیدار شو که چشم رفیقان به خواب شد خشکی لب به تشنه لبان آب می دهد تا مستعد شدیم دعا مستجاب شد مستی چه خوب کرد که این پرده برگرفت رخساره حقیقت ما بی نقاب شد تاریخ واقعات شهان نانوشته ماند افسانه ای که گفت «نظیری » کتاب شد نظیری نیشابوری