نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۸: بیا که مردم و بر راه چشم جان بازست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا که مردم و بر راه چشم جان بازست به گفتگوی تو زخم مرا دهان بازست به خون ما اگرت میل هست مانع نیست می مغانه سبیل و در مغان بازست چو یوسفی تو که از مصر حسن چون تو کسی برون نیامده تا راه کارون بازست در آرزوی نثار قدوم تو همه شب گهر فروش دو چشم مرا دکان بازست نمی رود چو گرسنه ولی چه سود از این که خوان وصل پر و دست میهمان بازست چو بلبل قفسم من ازین چه ذوق مرا که گل شکفته و درهای بوستان بازست صمد به جای صنم بر زبانم آمده است بتم فتاده و زنارم از میان بازست دعا کنید به وقت شهادتم او را که آن دمی است که درهای آسمان بازست مکن شتاب «نظیری » به کار جان بازی که چشم کارشناسان کاردان بازست نظیری نیشابوری