نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۸: از پی آشوب ما، در زلف دارد شانه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از پی آشوب ما، در زلف دارد شانه را شورش زنجیر در شور آورد دیوانه را حسن بنیاد محبت بر پریشانی نهاد تا نشورد خاک را دهقان نریزد دانه را حور و جنت جلوه بر زاهد دهد در راه دوست اندک اندک عشق در کار آورد بیگانه را عشق کامل نیست تا در بند مال و مسکنی آن زمان آتش علم گردد که سوزد خانه را هرچه خود را زد به آتش عین آتش گشت و رفت در حقیقت شعله بال و پر شود پروانه را جای یک ناخن درستی در سراپایم نماند هر زمان دیوانه ویران تر کند ویرانه را گر رود عشق از مزاج پیر لذت کی رود بوی می باقی بود چون بشکنی پیمانه را عقده دل در شکنج طره نگشاید به عقل یک گره زان زلف درهم بشکند صد شانه را سرگذشت عهد گل را از «نظیری » بشنوید عندلیب آشفته تر می گوید این افسانه را نظیری نیشابوری