فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۴: نام دل بردی و جان ناتوانم سوختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نام دل بردی و جان ناتوانم سوختی این حکایت باز گو دیگر که جانم سوختی از چراغ دیده ام روغن کشیدی شمع من آتشی کردی و مغز استخوانم سوختی صورت حال دلم روشنترست از آفتاب با وجود آنکه از مردم نهانم سوختی مست بودی گفتمت در دیده ی من خواب کن در غضب رفتی و از چندین گمانم سوختی از زبانت هر سخن گویا زبان آتشست یاد دار این نکته کز تاب زبانم سوختی تا رسیدم پیش در پروانه ی قتلم رسید مجلست نادیده هم در آستانم سوختی نامه ی شوقت فغانی شعله ی داغ دلست قصه کوته کن که از آه و فغانم سوختی فغانی شیرازی