فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۵: ای ز سحر غمزه پنهان فتنه در ابروی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ز سحر غمزه پنهان فتنه در ابروی تو فتنه را در گوش دارد عشوه ی جادوی تو در هوایت بس که شد بر باد جان بیدلان بوی گل می آید ای گل از نسیم کوی تو زنده می دارم شب هجران بیاد روز وصل تا برآید صبح و بینم آفتاب روی تو چون بسر وقتم رسی ای شاخ گل دامن کشان میرم و گیرم حیات از سر زرنگ و بوی تو کرده ام از هستی موهوم خود پهلو تهی تا جدا از خود نشینم یک زمان پهلوی تو نگسلم از جعد مشگینت که در شبهای هجر رشته ی جان مرا وصلیست با هر موی تو بسکه دارد غیرت وصلت فغانی روز وصل پوشد اول دیده را از خویش و بیند روی تو فغانی شیرازی