فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۹: روز نوروزست و دل درد تو دارد سوز هم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز نوروزست و دل درد تو دارد سوز هم وه که می سوزم بدرد و داغت این نوروز هم بیخودم در ناله و زاری، نه شب دانم نه روز زار می نالم شب از درد جدایی روز هم باز چون خوانم دل خود را که این مرغ اسیر رام شد در حلقه ی آن زلف و دست آموز هم مانده ام زان غمزه و مژگان بخاک و خون مدام خورده تیغ جان شکاف و ناوک دلدوز هم مانده بودم در جدایی، گر نمی شد خضر راه آن لب جانبخش و رخسار جهان افروز هم دور از آن مه روزم از شب، شب ز روزم تیره تر بخت روز افزون ندارم طالع فیروز هم درد و داغ عاشقی کردی فغانی اختیار زار میمیر از جفای گلرخان میسوز هم فغانی شیرازی