فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۹: زبان در ذکر و در دل نقش زلف یار می بندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان در ذکر و در دل نقش زلف یار می بندم مسلمانی اگر اینست من زنار می بندم بتنگ از من در و دیوار من از بهر دیداری چو نقش خامه خود را بر در و دیوار می بندم دمادم شکر و بادام او در عشوه با مردم من از غیرت نمک بر دیده ی خونبار می بندم مرا غمهای دیگر می کشد در عشق مهرویان ز تاب درد تهمت بر دل افگار می بندم به دست آرد گلی از گلشن امید خود هر کس مرا خون در جگر شد بسکه در دل خار می بندم بکام دشمنان برخاستم از مجلس رندان خیال دوستی با مردم هشیار می بندم نگاهی می کنم همچون فغانی از سر حسرت ز پیکان رخنهای دیده ی بیدار می بندم فغانی شیرازی