فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۶: خرم شبی که گردد معشوق یار عاشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرم شبی که گردد معشوق یار عاشق مست آید و گذارد سر در کنار عاشق ناز و عتاب شیرین از حد گذشت ترسم زاندم که مانده باشد حیران بکار عاشق حرفی به هیچ مکتب ننوشته آن فرشته دیوار خانه پر شد از یادگار عاشق گویند بهر عاشق بستند زلف خوبان خود نیست یکسر مو در اعتبار عاشق همراه آن سوارم کز آتش چراغش هر دانه شبچراغیست در رهگذار عاشق کس نیست تا بگوید با آن رقیب پرور کاین جور از چه کردی بر روزگار عاشق هر عاشقی که بینم در انتظار یاریست یار منست دایم در انتظار عاشق بنشین و روغن افشان بر آتش فغانی بردار ساغر می بشکن خمار عاشق فغانی شیرازی