فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۱: امشب از آهم مشو گرم و مسوزانم چو شمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب از آهم مشو گرم و مسوزانم چو شمع ساعتی بنشین که در بزم تو مهمانم چو شمع چون کنم دل جمع در بزمت که هر ساعت رقیب می دهد افسون و می سازد پریشانم چو شمع وه چه حالست اینکه بر دارندم آخر از میان چون ببزمت جای خود را گرم گردانم چو شمع یا رب از آهست ریزان بر دل گرمم شرار یا گرفته آتشی در رشته ی جانم چو شمع سوزد از اندوه چون پروانه مرغ نامه بر پیش او گر دانه ی اشکی بیفشانم چو شمع سوی محرابم مخوان ای پاک دین بهر خدای زانکه در بزم شراب، آلوده دامانم چو شمع صد پی از هستی پذیرد ای فغانی طینتم باز بگدازد سموم دشت هجرانم چو شمع فغانی شیرازی