فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۵: ببستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ببستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش بدین بهانه مگر آرمش بخانه ی خویش بسی شبست که در انتظار مقدم تو چراغ دیده نهادم بر آستانه ی خویش بیا که هر که بدانست قیمت دم نقد بعالمی ندهد عیش یکزمانه ی خویش بعشوه ی می و نقلت بدام آوردم دلت چگونه ربودم به آب و دانه ی خویش حسود تنگ نظر گو بداغ غصه بسوز که هست خاتم مقصود بر نشانه ی خویش سگ عنان خودم خوان که دولتم اینست سرم بلند کن از خط تازیانه ی خویش کلید گنج سعادت بدست شاه وشیست که بر فقیر نبندد در خزانه ی خویش نه مرغ زیرکم ای دهر سنگسارم کن چرا که برده ام از یاد آشیانه ی خویش مرو که سوز فغانی بگیردت دامن سحر که یاد کند مجلس شبانه ی خویش فغانی شیرازی