فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۸: عیدست و هر سو جلوه گر شوخ دلارای دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عیدست و هر سو جلوه گر شوخ دلارای دگر دارم من خونین جگر میل تماشای دگر چون عقد زلفی بنگرم پیچد دل غم پرورم ترسم که افتد در سرم بیهوده سودای دگر دارم دل صد پاره یی از غمزه ی خون خواره یی گردم پی نظاره یی هر دم بمأوای دگر نبود بصد دام هوس بر آن غزالم دسترس بیخود ز بویش هر نفس افتم بصحرای دگر چون غنچه از چاک درون جیب و کنارم پر ز خون او در قبای نیلگون دامن کشان جای دگر تا چند ای پیمان شکن قصد من خونین کفن امروز رحمی جان من چون هست فردای دگر چشمت چو قصد خون کند ناز و جفا افزون کند مسکین فغانی چون کند یا رب تمنای دگر فغانی شیرازی