فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۱: فراوشم شود چندان کزو بیداد می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فراوشم شود چندان کزو بیداد می آید ولی فریاد ازان ساعت که یک یک یاد می آید ملامت بین که هر سنگی که جست از تیشه ی فرهاد هوا می گیرد و هم بر سر فرهاد می آید نه تنها آشنا، بیگانه را هم می خراشد دل سخن کز جان پر درد و دل ناشاد می آید بدام انتظار او من آن مرغ گرفتارم که جانم می رود تابر سرم صیاد می آید بکوی درد نوشان میفشانم قطره ی اشکی که از این خاک بوی مردم آزاد می آید چه می پرسی فغانی داستان دلخراش من که گر بر کوه میخوانند در فریاد می آید فغانی شیرازی