فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۵: برویم میشوی خندان و چشمم از تو خونریزست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برویم میشوی خندان و چشمم از تو خونریزست در آب و آتشم میافگنی باز این چه انگیزست نداری تاب درد من برون آی از دل تنگم درین محنت سرا منشین که بس جای بلاخیزست مرا پروانه ی خود خوانده یی طعنم مزن چندین زبان تیزی چه حاجت شمع من چون آتشم تیزست چه حاصل چاره سازی چون بعاشق در نمی آیی چه سود از آشنایی چون دلت بیگانه آمیزست من بد روز بهبودی ندارم ورنه از بویت صبا عنبرفشان گشت و نسیم صبح گلبیزست مسیحا خسته گردد گر تو از دستش کشی دامن من دیوانه را از ناز کشتی این چه پرهیزست همه چیز تو محبوبانه و عاشق کشست اما قیامت در قبای چست و تک بند دلاویزست من و جولانگه شیرین سواران بگذر ای ناصح ز سامان باز ماند هر که خاک راه شبدیزست فغانی در وطن هر دم گلی از گلشنی دارد ولی مرغ دلش در صحبت یاران تبریزست فغانی شیرازی