فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳: بهر سرچشمه کان آرام جان زد خرگهی آنجا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهر سرچشمه کان آرام جان زد خرگهی آنجا بعشرت با می و معشوق بنشیند مهی آنجا نه دل آگه شود کز دیدنش چون میشود حالم نه از غیرت توانم دید با این آگهی آنجا که میداند که چونم میکشد در خلوت آن بدخو چو هرگز از عزیزان نیست با من همرهی آنجا نیازی میکنم عرض و برون میآیم از بزمش نخواهم تا قیامت ساختن ماتمگهی آنجا در آن نظاره کز هر ذره آتش در جهان افتد ندارد عاشق بیچاره یارای رهی آنجا که میداند که چون آمد برون از گلشنش عاشق تمنای بلندی بود و دست کوتهی آنجا دگر در سایه ی دیوار آن گل از چه رو آرد فغانی چون ندارد قیمت برگ کهی آنجا فغانی شیرازی