اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تاختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تاختی رفتی چو خورشید از نظر روز مرا شب ساختی چون خون نریزد چشم من کز بعد عمری یکشبم ساقی شدی می دادیم بازم ز چشم انداختی ای در میان گلرخان قد تو در خوبی علم بشکست بازار بتان هرجا علم افراختی ناگه نظر کردی بمن گفتم طبیب من شدی تا حال خود گفتم ترا با دیگران پرداختی کارم چو ماه از مهر تو چون اندک اندک شد درست رخ تافتی باز از غمم چون ماه نو بگداختی من خود چه ارزم پیش تو کز لاله رویان جهان شد صدهزاران خاک و تو قدر یکی نشناختی اهللی تو در نرد وفا از نقش وصل آن پری اول زدی داوی عجب آخر ولی درباختی اهلی شیرازی