اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش طوطی زده منقار بخون جگر خویش من چون نخورم خون ز جگر گوشه مردم یعقوب شنیدی که چه دید از پسر خویش در خاک اگر افکنی از عرش غمم نیست زنهار مینداز مرا از نظر خویش آن گمشده ام من که ندارم خبر از خود کو واقف حالی که بپرسم خبر خویش از گوهر خود تیغ زبان چند کشد خصم امید که تیغ تو نماید گهر خویش داغی است بهر گام درین رهگذر تنگ طاووس صفت پهن مکن بال و پر خویش تا پا بسر خود ننهی دوست نیابی اهلی بسر دوست که بگذر ز سر خویش اهلی شیرازی