اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۶۰۶: رخت که پیر و جوان را بیک نظر سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخت که پیر و جوان را بیک نظر سوزد چه آتش است ندانم که خشک و تر سوزد حدیث ناله من کآتشی جگر سوزست ترا بگوش نگیرد مرا جگر سوزد بوصل اگر قدری مرهم دلم کردی بداغ هجر تو جانم صد آنقدر سوزد دلا چو سوختی از غم دگر چه می ترسی ز هستی تو چه باقی است تا دگر نسوزد دوای داغ دلم صبر شد چه چاره کنم که مرهم دلم از داغ بیشتر سوزد ببال خود که تواند پرید؟ سوی تو شمع که اول آتش شوق تو بال و پر سوزد سخن درست بگویم، ستم بود اهلی که طوطیی چو من از حسرت شکر سوزد اهلی شیرازی