اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۸۱: شام غم دل خستگانرا بی تو جان بر لب رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شام غم دل خستگانرا بی تو جان بر لب رسد تیره گردد روز بیماران چو وقت شب رسد از تب غم چون نگریم یا نسوزم همچو شمع چون بمغز استخوانم آتش آن تب رسد کی به چشم من رسد از خاک پایت سرمه یی چشم میدارم که گردی از سم مرکب رسد یار مهمانست ساقی بده کاین فرصتی است کی دگر در خانه بخت من این کوکب رسد من چه کارم با حدیث یوسف زندانی است بنده آن سرو آزادم که از مکتب رسد زاهدا، می پیش صاحب مشربست آب حیات حیف باشد آب حیوان گر به بیمشرب رسد ما کجا اهلی و صاف چشمه نوش از کجا جرعه جامی مگر زان شوخ شیرین لب رسد اهلی شیرازی