صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۲۳: با روی تو آیینه روشن چه نماید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با روی تو آیینه روشن چه نماید بی چهره گلرنگ تو از گل چه گشاید در روز چسان جلوه کند کرم شب افروز با چهره تابان تو چون مهر برآید شبنم نرباید ز چمن جلوه خورشید زینسان که نگاه تودل از خلق رباید از نغمه محال است شود باز دل تنگ از باد نفس غنچه پیکان نگشاید گر عاشق لب تشنه شود واصل دریا چون موج محال است که زنجیر نخاید از دل سیهی برتوگران است غم و درد در آینه تار پری دیو نماید روشن نشد از باده گلرنگ مرا دل از آینه تردست چه زنگار زداید هر چند سزاوار ستایش بود از خلق آن مرد تمام است که خود را نستاید قانع نکشد منت احسان ز کریمان آب گهراز ریزش دریا نفزاید صائب ز فراق تو ز گفتار برآمد در فصل خزان بلبل بیدل چه سراید صائب تبریزی