صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۱۳: آنها که به فردوس رخ یار فروشند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنها که به فردوس رخ یار فروشند از سادگی آیینه به زنگار فروشند گنج دو جهان قیمت قیمت یک چشم زدن نیست گر زان که به زر لذت دیدارفروشند درد دل بیمار به هر کس نتوان گفت این جنس گران را به پرستارفروشند سازند عیان محضر بی مغزی خود را جمعی که به هم طره دستارفروشند بی زرق وریا نیست نماز شب زاهد معیوب بود هر چه شب تارفروشند چون یوسف از امداد خسیسان مرو از راه کز چاه برآرند وبه بازارفروشند مفروش دلی را چو خریدی به دو عالم کاین نیست متاعی که به بازارفروشند پروانه سبق برد ز بلبل به خموشی حیف است که کردار به گفتار فروشند بی مغز گروهی که به آشفته دماغان چون صبح پریشانی دستارفروشند صائب مگشا لب که به بازار خموشان در جیب صدف گوهر شهوارفروشند صائب تبریزی