اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۲: دید چشمم پای او بر خاک و خاک ره نگشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دید چشمم پای او بر خاک و خاک ره نگشت خاک در چشمم چرا خاک ره آن مه نگشت تا ندادم جان، طبیب دل نیامد بر سرم کس طبیب دردمندان حسبه لله نگشت من نه آن مردم که کس از حال خود آگه کنم مردم از درد و کسی بر درد من آگه نگشت وه که آن سنگین دل کافر نهاد از خشم و ناز صد رهم کشت و پشیمان از جفا یک ره نگشت شاه حسن آنکس بود کورا بود حسن و وفا یوسف از خوبی بملک حسن شاهنشه نگشت سبزه آن خط به اهلی چشمه حیوان نمود هرکه خضرش رهنمای راه شد گمره نگشت اهلی شیرازی