صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۶۹: آن آفتاب رو چو خریدار من شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن آفتاب رو چو خریدار من شود گوهر سپند گرمی بازار من شود من کیستم که یار خریدار من شود گوهر فروز گرمی بازار من شود هر چند گوهرم، ز حیا آب می شوم گر خاک راه یار خریدار من شود بنیاد من به آب رسانید آگهی کو حیرتی که خانه نگهدار من شود چون لشکر شکسته به صد راه می روم کو جذبه ای که قافله سالار من شود دربار من چو شمع به جز اشک و آه نیست رحم است بر کسی که خریدار من شود چون سرو نیست جز گره دل ثمر مرا بیچاره قمریی که هوادار من شود دیگر سیاهی از سر داغش نمی رود گر آفتاب شمع شب تار من شود ز اقبال عشق، باز چو بند قبا کنم نه آسمان اگر گره کار من شود سنگ از فروغ گوهر من آب می شود این شیشه خانه چیست که زنگار من شود دریا کف نیاز گشوده است از صدف تا خوشه چین کلک گهربار من شود از طوطیان گرانی زنگار می کشد آیینه ای که واله گفتار من شود از لشکر ستاره فزون است داغ من چون صبح پنبه دل افگار من شود تا کی غبار هستی موهوم همچو خواب صائب حجاب دیده بیدار من شود صائب تبریزی