صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۶۰: دل از هجوم نشتر آزار وا شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل از هجوم نشتر آزار وا شود چون غنچه ای که در بغل خار وا شود هر دیده نیست محرم آن چاک پیرهن تا بر رخ که این در گلزار وا شود همتاب شد چو رشته، یکی زود می شود مشکل که از میان تو زنار وا شود باشد همان به حسرت آن چشم نیمخواب چشمم اگر به دولت بیدار وا شود حوران برآورند سر از روزن بهشت هر جا دهان یار به گفتار وا شود در هر دلی که خرده رازی نهفته هست چون غنچه بیشتر به شب تار وا شود جانی که داشت شکوه ز تنگی لامکان در تنگنای چرخ چه مقدار وا شود نادان شود ز تیرگی جهل هرزه نال قفل دهان سگ به شب تار وا شود دلهای سخت را بود آتش نسیم صبح پیکان یار در دل افگار وا شود جوش بهار، بلبل خونین دل مرا فرصت نداد غنچه منقار وا شود در موسمی که غنچه پیکان شکفته شد صائب مرا نشد گره از کار وا شود صائب تبریزی