صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۶۷: یاقوت با لب تودم از رنگ می زند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاقوت با لب تودم از رنگ می زند این خون گرفته بین که چه بر سنگ می زند مرغی که آگه است زتعجیل نو بهار در تنگنای بیضه بر آهنگ می زند هر چند مازعجز درصلح می زنیم آن از خدا نترس درجنگ می زند از روی تازه اش گل بی خار می کنم خاری اگر به دامن من چنگ می زند روی شکفته از سخن سخت ایمن است کی بر در گشاده کسی سنگ می زند چون شعله می شود پروبال نگاه من خارم به چشم اگر خط شبرنگ می زند خط صلح داد شعله وخاشاک را به هم آن سنگدل هنوز در جنگ می زند سودا ز بس چو شیشه مراخشک کرده است بر پهلویم تپیدن دل سنگ می زند خواهد کشید اشک ندامت ازو گلاب آن گل که خنده بر من دلتنگ می زند در عالمی که خوردن خون است بیغمی صائب چو بیغمان می گلرنگ می زند صائب تبریزی