صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۶۶: خط تو راه دین ودل وهوش می زند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط تو راه دین ودل وهوش می زند ته جرعه ای است این که به سرجوش می زند از خط سبز مستی حسن تو کم نشد این می به شیشه رفت وهمان جوش می زند بر آتش عذار تو دامان دیگرست هر سیلیی که خط به بناگوش می زند از خط فزودمستی آن چشم پر خمار در نوبهار چشمه فزون جوش می زند روی زمین زلغزش مستان شودکبود زینسان که جلوه توره هوش می زند از شرم اگرچه نیست زبان طلب مرا خمیازه حلقه بر لب خاموش می زند با سرو سرکشی که ز خودراست بگذرد امید فال خلوت آغوش می زند سنگی که می زند به من آن طفل شوخ چشم دست نوازشی است که بر دوش می زند باشد پیاده ای که زندخنده برسوار زاهد که خنده بر من مدهوش می زند صائب دلیل پختگی عقل خامشی است تا نارس است باده به خم جوش می زند صائب تبریزی