کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری دارم هوس لطف تو وای ار نپذیری با من نظری کن ز سر لطف و بزرگی هر چند که در چشم نیایم ز حقیری کامی ز لب لعل تو شاید که برآید با من چو میان خود اگر ننگ نگیری سلطانی من چیست گدائی ز نو کردن آزادی من چیست به دام تو اسیری گفتی که به پیری طرف عشق رها کن چون عشق در آمد چه جوانی و چه پیری احوال درون دل و بیرون خرابم محتاج خبر نیست که بر جمله خبیری با زنده دلی گفت کمال از سر حالت حالت به از آن نیست که در عشق بمیری کمال الدین خجندی